غربال ذهن
عطا رمضانزاده • ۱۹ آذر ۱۳۸۹ • جامعه • شماره ۱۳۸۹ - پاییزدر این نوشته نگاه کوتاهی به دلایلی که میتوانند باعث انحراف برداشتها و داوریهای ذهن انسان از واقعیتها شوند، میاندازیم و همچنین تاثیر آن بر روند تکامل جوامع را بررسی میکنیم.
در گذشته همواره تصور انسان بر این بود که تنها چشم است که به سبب قرار گرفتن در شرایط محیطی خاص، فریب میخورد و تصویری اشتباه از واقعیت را نمایش میدهد، ولی با گذشت زمان، پیشرفت علم روانشناسی و شناخت بیشتر انسان از خود، اثبات شده است که ذهن هم میتواند بهراحتی موضوعی را در فضایی از قبل طراحی شده بپذیرد، با آنکه اگر همان موضوع در فضایی دیگر به او ارائه میشد، آن را رد میکرد. این روش سالهاست که بطور نامحسوس برای متقاعد کردن افراد یا بهطور کلی متقاعد کردن جامعه بهکار میرود.
برای مثال شما برای خرید مبلمان وارد مغازهای میشوید. با وجود امکان جستجو و تنوع محصولات، یک دست مبلمان نظر شما را جلب میکند و آن را انتخاب میکنید و خوشحال از یک خرید موفق به خانه برمیگردید. پس از گذشت چند روز پی به نامتناسب بودن مبلمان با محیط خانه میبرید و با خود میگویید چرا آن را خریداری کردهاید. این پدیده که روانشناسان از آن به عنوان «پشیمانی خریدار» تعبیر میکنند، میتواند در هر خریدی از خانه و خودرو گرفته تا کوچکترین چیزها برایتان پیش آید. مبلمانی که خریدهاید در فضا و جوّی که نور چراغ بر آن تابیده و چیدمان اطراف آن بهدقت طراحی شده نظر شما را جلب میکند، اما در خانه در کنار اثاثیه دیگر، چیز ناموزونی به نظر میرسد. به این ترتیب است که فروشنده با طراحی یک «فضا»ی خاص شما را متقاعد به خرید مبل و یا لباس و غیره کرده در حالیکه ممکن بود با تغییر چیدمان، شما از خرید آن مبل صرف نظر میکردید.
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر قضاوتهای انسان، «صافی ذهن» است که در زندگی روزمره ناخواسته از آن استفاده میکنید. اگر شما بر این باور باشید که اکثر انسانهای اطراف شما غیرقابل اعتماد هستند، برای اثبات این باور همواره به جستجوی دلایلی هستید و هرگز حاضر به قبول خلاف آن نخواهید بود. حتی دلسوزی یا محبت افراد را تعبیر به کسب منافع شخصی یا نیتهای پنهان میکنید. صافی ذهن با تاثیر گذاشتن بر روی برداشتها و داوریها سعی بر همسو کردن آنها با باورها و اعتقاداتمان دارد.
انسان حاضر است برای اتفاقها و قضاوتهایی که با باورهایش در تضاد است، آنقدر با واقعیت بجنگد تا در آخر توجیهی برای درستی اندیشههای خود بیابد، حال آنکه دلایل او از حقانیت برخوردار نیست. همانطور که انسان به طور غریزی در صدد مبارزه با خطرات پیشرو و یا اجتناب از آنها است، ذهن نیز در برابر آنچه که در تضاد با باورهای او است، رفتار مشابهی را پیش میگیرد که چیزی جز مبارزه و اجتناب از آن باورها نخواهد بود.
نمونه جالبی از این نوع رفتار را میتوان در حین یک رخداد ورزشی مشاهده کرد. طرفداران تیمی که بازیکن آنها مرتکب خطا شده به نشانه اعتراض فریاد برآورده و بر این باورند که خطایی صورت نگرفته است. در آنسو طرافداران تیمی که بازیکن آنها به خطا متوقف شده است، تصمیم داور را کاملا درست و منطقی میدانند. جالب اینجاست که با دیدن دوبارهٔ این اتفاق، طرافداران دو تیم همچنان بر حرف خود پافشاری کرده و کسی حرف مخالف را نمیپذیرد. توجه داشته باشید در این مثال افراد شاهد «یک» رخداد واحد هستند، ولی برداشتهایی متفاوت دارند.
پرسشی که به ذهن میرسد این است که اگر عوامل یاد شده در بیشتر انسانهای یک جامعه به طور یکسان اثرگذار باشد، چه تاثیراتی بر آن جامعه خواهد گذاشت؟ البته باید گفت که صافی ذهن در قضاوت تمام انسانها به طور عام تاثیرگذار است، اما باید دید که چرا در بعضی از جوامع میزان انعطافپذیری بسیار کم و در بعضی دیگر بسیار زیاد است. به نظر نویسنده دو عامل مهم در انعطافپذیری ذهن افراد یک جامعه نقشآفرینی میکند. اولین عامل را میتوان طول عمر جامعه و حتی مذهب دانست که تشکیل دهندهٔ فرهنگ آن جامعه است. بهطور مثال در جوامعی مانند ایران، مصر و چین به دلیل قدمت فرهنگی زیاد، ساختار ذهنی افراد در طول زمان، روند تکامل ژنتیکی را در پیش گرفته که در مقابل «تغییر» به شدت از خود مقاومت نشان میدهد. حال آنکه در جامعهای مانند آمریکا که از فرهنگ کهن یا منسجمی برخوردار نیست و طول عمر زیادی ندارد، حساسیت زیادی به ساختار اعتقادی وجود ندارد و افراد جامعه راحتتر تغییرات را میپذیرند.
عامل دیگر را میتوان تاثیر گرفتن از تئوری «بازار آزاد» که سازندهٔ پایههای تمدن امروز غرب است، دانست. دو قرن پیش آدام اسمیت طراح این تئوری ادعا کرد که در ساختار اقتصادی که در آن به افراد فرصت رقابت آزاد داده میشود و بر پایهٔ منافع شخصی فرد استوار است، شخص با حفظ منافع خویش همواره نگاهی هم به جامعه دارد. به عبارت دیگر در این نوع ساختار تنها ضمانت سود جستن افراد از فعالیتهای شخصی، داشتن وجدان اجتماعی و بهره بردن جامعه از فعالیتهای وی است. با رعایت حقوق جامعه است که فرد میتواند به فعالیتهای اقتصادی خود ادامه دهد. اگر تقلب، گران فروشی، ارائه کیفیت نامناسب و … را در پیش گیرد، جامعه به صورت خودکار او را از چرخهٔ فعالیتهای اقتصادی خارج نموده و در نتیجه راه رسیدن به سود شخصی را بر وی سد خواهد کرد.
نمونهٔ بارز آن را میتوان در رعایت قوانین رانندگی دید. اگر هر شخص در هنگام رانندگی به قوانین احترام گذارد، نه تنها جامعه را به سوی آرامش و نظم بیشتر سوق میدهد، بلکه خود نیز از این آرامش و نظم بهوجود آمده در سطح جامعه بهرهمند خواهد شد.
با گذشت زمان و موفقیت مدل آدام اسمیت این ساختار در بخشهای مختلف فرهنگی و اجتماعی پایهگذاری شد و به تدریج گسترش یافت. با پذیرش این الگو در لایههای مختلف جامعه، تلاش میشود تا با توجیه این مطلب که قبول افکار جدید، نفع شخصی افراد و به دنبال آن نفع جامعه را به همراه خواهد داشت، زمینهساز تغییر سیستم اعتقادی گروههای مختلف جامعه شود. در جوامع غربی این امر چندان مشکلساز نبود، زیرا تئوری خودمحوری اصل پذیرفته شدهای است و در نتیجه قابلیت انعطاف او در پذیرش افکار نو، بدین شکل قابل توضیح است. اگر پذیرفتن عقاید جدید متضمن سود شخصی بیشتر باشد، چرا نباید آن را پذیرفت؟
آیا بهتر نیست که با درس گرفتن از جوامعی که انعطافپذیری بیشتری در برابر تغییرات از خود نشان دادهاند، از پافشاری بر افکار کهنه که امتحان خود را پس داده، دست بکشیم و با در پیش گرفتن رویکردی جدید، عدم سرسختی و پذیرش تغییرات در جهت بهبود شرایط حاکم بر جامعه ایفای نقش کنیم.
منابع:
-The Power of Positive Selling, Autor Richard A Mulvey VerlagNew Africa Books, 2007 ISBN:0864867840
-Self-interest before Adam Smith: a genealogy of economic science Band 68 von Ideas in context, Autor: Pierre ForceVerlagCambridge University Press, 2003 ISBN:0521830605
-It’s all in your head: remarkable facts about the human mind, Autoren: Jean Stine, Camden Benares Verlag Prentice Hall General Reference, 1994Original vondie University of VirginiaDigitalisiert30. Juli 2009 ISBN: 0671850237