توان
مجله کانون مهندسان ایرانی مقیم اتریش

نگاهی گذرا و ساده به تفکر سیستمی

حسام‌الدین شایسته • ۱ مهر ۱۳۸۵ • دانششماره ۱۳۸۵ - پاییز

عدم توجه به ریشه‌های یک مشکل و تنها دیدنِ خود مشکل می‌تواند مسئله جدیدی را ایجاد کند و راه‌حل‌ها و رفتارهای مقطعی، نتایج بدی به دنبال دارند. همچنین راه حل‌های ساده‌انگارانه راه به جایی نمی‌برند. در نوشته حاضر سعی خواهیم کرد با زبانی ساده به بیان نوعی از برخورد با مسایل و مشکلات بپردازیم که از آن تحت عنوان تفکر سیستمی یاد می‌شود.

تفکر سیستمی در سال ۱۹۵۶ در مؤسسه تحقیقات صنعتی ماساچوست (اِم.آی.تی.) توسط پروفسور فاستر بنا نهاده شد. وی توانست نیاز به راهی برای درک و ارزیابی سیستم‌های اجتماعی همانند سیستم‌های مهندسی را احساس کند.

تفکر سیستمی به انسان‌ها اجازه می‌دهد که سیستم‌های اجتماعی را همانند سیستم‌های مکانیکی و با استفاده از اصول مهندسی ارزیابی کرده و به درک صریح و روشنی از آن دست یابند.

رویکرد تفکر سیستمی

رویکرد تفکر سیستمی به طور پایه‌ای با روش‌های سنتی آنالیز و تجزیه و تحلیل سیستم‌ها متفاوت است. در روش‌های سنتی تمرکز بر روی اجزای سیستم می‌باشد و آنها را به صورت مجزا برای بررسی سیستم در نظر می‌گیرند. در واقع کلمه آنالیز نیز در لغت به همین معناست و به واسطه چنین طرز تفکری انتخاب شده است. در مقابل، رویکرد تفکر سیستمی یک رویکرد کُل‌گَرا است و در واقع تمرکز را بر مطالعه اجزای سیستم در ارتباط با هم و همچنین در ارتباط با خارج از سیستم قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، تفکر سیستمی به جای مطالعه هر جزء از سیستم در یک محیط جداگانه و خرد کردن آن، سعی دارد تا روابط بین اجزا را مطالعه کند و با نگاهی از بالا درک روشنی از روابط حاکم بر سیستم پیدا کند.

نتایج حاصل از این نوع تفکر در برخی موارد به طور کامل متفاوت با نتایج آنالیزهای سنتی است؛ به ویژه در مواردی که سیستم دارای پیچیدگیهای فراوان و روابط درهم تنیده زیادی بین اجزاء باشد و اجزای سیستم تعامل زیادی با یکدیگر و خارج از سیستم داشته باشند.

کاربرد تفکر سیستمی

در این بخش با ذکر یک مثال می‌توان به‌طور ساده کاربرد تفکر سیستمی را بیان کرد؛ به طوریکه تفاوت آن با نوعی از آنالیز که ما آن را در اینجا آنالیز سنتی نامیده‌ایم، مشخص شود.

برای این موضوع ما مثال حشرات موذی که آفت مزارع و محصولات هستند را برگزیده‌ایم. مسئله را این طور شرح می‌دهیم:

هر ساله حشرات موذی به مزارع حمله‌ور می‌شوند و محصولات را از بین می‌برند. عکس‌العمل سنتی به این موضوع سم‌پاشی فوری مزارع است (فرض بر این است که سمی که در اختیار داریم آسیبی به طبیعت، محیط زیست، آب و سایر محصولات نمی‌رساند). سم پاشی انجام می‌شود و مشاهده می‌شود که حشرات از بین رفتند. چنین به نظر می‌رسد که اوضاع به طورکامل تحت‌کنترل و مناسب می‌باشد. اما بعد از مدت کوتاهی مشاهده می‌گردد که حشرات بازگشتند. نکته جالب‌توجه اینکه عده حشرات به نظر بیشتر از دفعه قبل است. بلافاصله دستور سم‌پاشی مجدد اما در مقیاس گسترده‌تر صادر می‌شود و مشکل در ظاهر به سرعت حل می‌شود. این موضوع بارها و بارها تکرار می‌شود و چنین به نظر می‌رسد که سم‌پاشی تنها یک راه‌حل مقطعی بوده است و بعد از مدتی گروه بیشتری از حشرات به مزارع هجوم می‌آورند.

به نظر شما چه اتفاقی در این چرخه در حال رخ دادن بوده است؟

در واقع برای رفع مشکل به روش معمول و سنتی، سیستم به بخش‌های کوچک تقسیم شده و تنها در همان بخش یا بخش‌ها، مشکل مورد توجه و دقت قرار گرفته است؛ و در همان راستا نیز سعی شده تا مشکل مورد بحث (حشرات موذی) ازطریق روشی خاص (روش نابودی) و با استفاده از ابزاری ویژه (سم‌پاشی) مورد حل و فصل قرار گیرد، اما در درازمدت روند اجرای این فرآیند برای حل مشکل پیش‌آمده به هیچ وجه نتوانست رضایت‌بخش باشد.

بر همین مبنا تیمی با رویکرد سیستمی، تحلیل سیستم مورد بحث را به عهده گرفت. این گروه توانست روابط علت و معلولی جالبی را در این سیستم کشف کند، که با روش قبلی امکان‌پذیر نبود. آنها با در نظر گرفتن روابط بین اجزای سیستم، و همچنین روابط بین اجزای سیستم با خارج از سیستم به دریافت جدید و قابل‌توجهی رسیدند.

حشراتی که به این مزرعه حمله می‌کرده‌اند، چندین گونه هستند. بعضی از این‌گونه‌ها در چرخه طبیعت وظیفه کنترل جمعیت گونه دیگر را به عهده دارند؛ به عبارت دیگر گونه‌ای با تغذیه از گونه دیگر، کنترل جمعیت آن را برعهده دارد.

حال ما جزء دیگری در تحلیل خود خواهیم داشت.

نمودار اول

این آنالیز متعلق به گروه اول است (روش سنتی). علامت منفی نشان‌دهنده این است که این دو متغیر با هم نسبت عکس دارند. درواقع، هر چه میزان سم بیشتر باشد، تعداد حشره «الف» کمتر خواهد بود. اما در واقع مشاهده کردیم که با افزایش سم در کوتاه‌مدت مشکل مرتفع می‌شود، اما در درازمدت دچار مشکل بیشتری خواهیم شد. حال به نمودار دوم که حاصل تفکر سیستمی است توجه کنید.

نمودار دوم

با توجه به روابط مشخص‌شده در نمودار دوم، هرچه میزان سم بیشتری مصرف شود تعداد حشرات «الف» که نابود‌کننده محصول است کاهش می‌یابد، و در نهایت مجموع حشرات نابود‌کننده کاهش می‌یابند (حلقه ۱). اما طرف دیگر موضوع بدین‌گونه است، هرچه تعداد حشرات «الف» کاهش یابد، تعداد حشرات «ب» افزایش می‌یابد (حلقه ۲، علامت + نشانه‌ی رابطه مستقیم بین دو متغیر است). علت این امر نیز پیش از این مطرح شد، حشره «الف» از حشره «ب» تغذیه می‌کند.

با افزایش حشرات نوع «ب»، تعداد حشرات «ب» نابودکننده‌ی محصول هم افزایش می‌یابد و این امر منجر به افزایش مجموع حشرات نابودکننده می‌شود. افزایش مجموع حشرات نابود‌کننده، مصرف سم را نیز به دنبال خود افزایش می‌دهد و در نهایت تعداد حشرات «الف» کاهش می‌یابد و این حلقه به طور مرتب تکرار می‌شود؛ و چون این حلقه قوی‌تر است دقیقاًًً خلاف آنچه انتظارش را داشته‌ایم، اتفاق می‌افتاد.

اکنون روشن شد که اتفاقات گذشته چگونه رخ می‌دادند که آنالیز سنتی از درک آن عاجز می‌ماند. با چنین رویکردی می‌توان به راه‌حل‌های مؤثرتری برای درازمدت دست یافت.

این روش در بسیاری از شرکت‌های تجاری و صنعتی نیز به کار گرفته شده و نتایج بسیار جالبی را در پی داشته است.

در انتها می‌توان بزرگ‌ترین مزیت تفکر سیستمی را توانایی مقابله مؤثر با مشکلات پیچیده‌ای عنوان کرد که دارای روابط تعاملی گسترده و درهم‌تنیده می‌باشند و یا اینکه اثرات رفتارهای گذشته می‌باشند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که با در نظر گرفتن نگرش سیستمی تحلیل مسایل اجتماعی و حتی روزمره سهل‌تر و تحلیل روابط علت و معلولی وقایع پیرامونی دست‌یافتنی‌تر خواهد شد.

منبع:

The fifth Discipline, Peter Senge. www.systemdynamics.org

• همه‌ی نوشته‌های حسام‌الدین شایسته

دیدگاه خود را بیان کنید.