وین ۱۹۰۰، صحنه تحولات مدرن در معماری
نصیر زرینپناه • ۱ مهر ۱۳۸۵ • دانش • شماره ۱۳۸۵ - پاییزدوران مدرن وینی بخشی از تحولات فرهنگی سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۰ میلادی در پایتخت اتریش است که توانست در یک بازه زمانی بیست ساله، فلسفه، ادبیات، موسیقی، هنر و معماری شهر وین را تحت تأثیر خود قرار دهد. این تحولات همسو با جنبش درحال شکلگیری مدرن در سایر شهرها و پایتختهای اروپایی، توجه جهان را به رویدادهای نوآورانه برخاسته از مقتضیات جدید زمانی جلب و وین را به عنوان یکی از مراکز مهم و فعالِ جنبش مدرن در سال ۱۹۰۰ مطرح کرد. آنچه در پی میآید نگاهی است مختصر به تحولاتی که تنها در حیطه معماری در این دوره زمانی روی داد و تلاش گردیده تا با معرفی دو معمار از معماران تأثیرگذار بر آن، اوتو واگنر و آدولف لوس، چشماندازی از بناهای مدرنِ شاخص شهر وین در سالهای منتهی به سدهی بیستم ترسیم گردد.
اوتو واگنر، پیشگام در ترویج معماری مدرن
واگنر در سال ۱۸۴۲ در یک خانواده از خاندانهای مهم وینی چشم به جهان گشود. او از همان ابتدای کارش موفقیتهای حرفهای فراوانی را کسب کرد، تا آنجا که مأموریت طراحی و احداث پاویونِ برگزاری جشن بیست و پنجمین سالگرد ازدواج[۱] خاندان امپراتوری اتریش به او واگذار شد. در سال ۱۸۹۰ واگنر جدایی قطعی خود را از سبک تاریخگرایی[۲] که بعدها در تألیفهایش از آن با واژه «معماری خنثی[۳]» نام برد، اعلام کرد. جملاتی که او ابراز میداشت مانند «معمار باید همواره از ساختهی خود، ترکیبی هنرمندانه را استخراج کند» یا «هنر وظیفه دارد تا خود را با سطح نیازهای بشر انطباق دهد» به خوبی بیانگر دیدگاه او در پرداختن به ساختمانهای عملکردگرای قرن بیستم میلادی میباشد. با واگذاری مسئولیت طراحی طرح جامع شهری برای وین، واگنر فرصت این را پیدا کرد تا به نظریههای خود در چارچوب شهر نیز با به کارگیری شبکههای محوری و استفاده از هندسه، جامهی عمل بپوشاند و از این طریق بر پیشینه تاریخی شهر و ساختمانهای بهجامانده از دوران باروک تأکید نماید. آشنایی کامل واگنر با اندیشههای آرمانی معمار عصر باروک، فیشر فون اِرلاخ (۱۶۵۶ – ۱۷۲۳) در طراحی، به هیچ وجه قابل انکار نیست. فیشر فردی است که کلیسای سبز و طلایی رنگ کارلز را احداث نمود و سالها بعد واگنر در طراحی ورودیهای مدرنسیتی مترو در میدان کارلزپلاتز، توجه به ویژگیهای برخاسته از کلیسایی را که در مجاورتش قرار داشت، را از یاد نبرد.
در سال ۱۸۹۴، اوتو واگنر مسئولیت احداث قطار شهری (Stadtbahn) را بر عهده گرفت. مسیری که امروزه در بخشی از آن، خط مترو شماره شش (U6) رفت و آمد میکند و تا پیش از احداث این خط مترو، محل گذر قطار شهری به مقصد اطراف شهر بوده است. قطار شهری به عنوان عرصهای برای ارایه یک ایده معمارانه تمام عیار در مقیاس شهر، نزد واگنر مطرح میشود و او با ارایه پیشنهادی که همزمان دربرگیرنده جنبههای فنی و هنری در طراحی است، این خطآهن را با پلهای مرتفعاش در کالبد شهر و در امتداد خیابان کمربندی (Gürtel) با تأثیرپذیری از الگوهای ساخته شده به سبک آرت دکو در متروی پاریس، احداث مینماید.
تأثیر طرح بهجایماندهی واگنر در سیمای شهر به حدی است که امروزه علیرغم بیاستفاده بودن بخشقابل توجهی از این مسیر، اجازه تخریب و انجام تغییرات در آن داده نمیشود. همچنین پلها و طراحیهای خاص واگنر برای نردههای محافظ پلها، به عنوان یکی از عناصر پایه در هویتبخشی به شهر در دوران معاصر شناخته میشود.
در سال ۱۸۹۹ اوتو واگنر پژوهشی را با عنوان «مدرنیسم در ساختمان کلیساها» منتشر کرد که شامل نظریههای جدید وی در زمینه احداث ساختمانهای مذهبی بر مبنای معیارهای جدید زمانی بود. دستآوردهای این پژوهش را واگنر در ساختن کلیسای سنت لئوپولد در اِشتاینهوف[۴] در غرب شهر به کارگرفت و با الهام از طرح کلیسای کارلز و همچنین گنبد کلیسای سنت پیتر در واتیکان، سقفی گنبدی شکل به کمک فنآوری جدید برفراز فضای مرکزی این کلیسا برپا کرد. پرداختن به ریزترین جزئیات در داخل و خارج ساختمان کلیسا از دیگر ویژگیهای طرح واگنر بود و او توانست با این اثر گامی در جهت تثبیت سبک یوگندستیل یا هنرنو که در اتریش بیشتر با نام سبک جدایی (Sezessionstil) از آن یاد میشد، بردارد. سِتزِسیونیستها یا پیروان مکتب هنرنو برای اولین بار بینش جدیدی را در معماری اروپا پایهریزی کردند که به جای الهام از گذشته، توجه به آینده، فنآوری و ابداعهای جدید داشت. معماران این سبک از مصالح مدرن مانند چدن، آهن، فولاد و بتن استفاده میکردند ولی ظاهر و جزئیات ساختمان را با تزئینات اَشکال طبیعی و گیاهی شکل میدادند.
متأخرترین اثر واگنر که استفاده از مصالح جدید به خوبی در آن هویداست، ساختمان یک بانک (پست بانک[۵]) است که ساخت آن در سال ۱۹۰۶ به اتمام رسیده و به کارگیری قطعههای سنگ مرمر ظریف و خوش تراش، آرایش ویژهای به نمای خارجی بانک بخشیده است. لودویگ هِوِسی (۱۸۴۲-۱۹۱۰) منتقد معاصر معماری، در اظهارنظری که پس از اتمام ساختمان بانک واگنر، در تحسین این اثر ابراز کرد، چنین مینویسد: «این ساختمان نقطهی عطفی در تاریخ ساختمانهای اداری شهر وین به شمار میرود».
واگنر در سال ۱۹۱۸، چند ماه پیش از پایان جنگ جهانی اول درگذشت. افول کارهای معماری واگنر در سالهای پایانی عمرش، باعث تضعیف تحولات مدرن در معماری وین و رسیدن این جنبش به انتهای عمر خود شد.
آدولف لوس و افسانه ای که او از یک خانه ساخت
گردشگرانی که در منطقه مرکزی شهر و از میان میدان میشائیلر پلاتز (Michaelerplatz) گذر میکنند، به خوبی با ساختمان بیپیرایهای که در تقاطع خیابانهای کوهل مارکت (Kohlmarkt) وهِرِن گاسه (Herrengasse) قرار دارد، آشنا هستند. این ساختمان به احترام معمار و طراح آن، Looshaus نامگذاری شده است.
آدولف لوس فرزند یک مجسمهساز بود که در شهر برون (Brünn) متولد شد. او حدفاصل سالهای ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۶ به آمریکا سفر کرد و در تمام مدت کار حرفهای خود تحت تأثیر اقامت خود در این کشور به ویژه در شهرهای شیکاگو و نیویورک بود. نظریه های او در باب معماری مدرن و نسبتی که او میان هنر و معماری میدید، سرفصل جدیدی را در تاریخ معماری مدرن به نام لوس ثبت کرد.
آدولف لوس، منتقد جدی کاربردی نمودن هنرها بود. از منظر او هنری به نام هنرِ کاربردی[۶] وجود ندارد و هنرهای تجسمی همچون معماری، نقاشی، مجسمهسازی، گرافیک و سفالگری نیز، تا زمانی در قلمرو هنر جای میگیرند، که در مقام رفع نیازِ مادی مصرفکنندگان برنیامده باشند. بنابراین هنگامی که معماری برای رفعِ نیاز سرپناه عدهای مصرفکننده ساخته میشود، باید حساب آن را از هنرهای زیبا[۷] جدا کرد.
«برخلاف یک اثر هنری، که اجباری برای جلب نظر همگان ندارد، معماری یک خانه، باید به مذاق همه خوش آید. اثر هنری پدیدهای شخصی و متعلق به خود هنرمند است ولی خانه نه! اثر هنری بدون احساس نیاز به آن، پا به عرصه هستی می گذارد؛ در حالیکه خانه، باید نیاز ساکنان آنرا مرتفع سازد. اثر هنری به هیچکس پاسخگو نیست. خانه به همه. اثر هنری میخواهد خراشی بر پیکرهی رفاه و آسودهگی انسانها بیندازد ولی خانه باید در جهت تأمین این رفاه و آسودهگی خدمت کند. اثر هنری جسور و انقلابی است ولی خانه محافظهکار و کمجرأت. اثر هنری راههای جدید پیش پای آدمیان قرار میدهد و به آینده نظر دارد. خانه به اکنون فکر میکند.[۸]»
به غیر از بحث فوق، لوس در مقالهی بحثبرانگیز مشهور دیگرش، تحت عنوان «تزئین و جنایت[۹]»، بر حذف تزئینات و محوریت عملکرد در ساختمانها تأکید میکند. ساختمانهایی که به تعبیر او به دلیل دارا بودن کاربرد خاص، بُعدِ وابسته به هنر خود را از دست دادهاند و بنابراین افزودن تزئینات در آنها، معادل هدر دادن وقت، انرژی و همردیف جنایت خواهد بود. از نقطه نظر لوس، انسان مدرن تنها میتواند از طریق اتکا به هنرهای زیبا، هنر واقعی را متجلی کند و تلاش برای پیاده کردن تزئینات بر روی شیءای مصرفی مانند یک ساختمان کاری مفرط و بدون توجیه عقلانی خواهد بود: «به راستی که رخدادهای مترقی در دنیای امروز هیچ ارتباطی با هنر ندارند. عمرِ دنیای غیرمتمدن که در آن آثار هنری و اشیاء مصرفی با یکدیگر آمیخته بودند، دیگر به سر آمده است.»
همانطور که پیشتر ذکر شد، چکیده ایدههای لوس در خانهای که در میدان میشائیلر پلاتز وین طراحی کرده، به خوبی نمایان است. سادهگی و بیآرایشی نمای خارجی این ساختمان به حدی است که شهروندان وینی آنرا “خانه بدون اَبرو[۱۰]” مینامند چرا که تزئینات گچبری بالای پنجرهها، همگی جای خود را به ردیف منظم گلدانها در پایین داده است. لوس با این اثر، خود را بر مبنای نظریهاش به عنوان یک معمار – و نه یک هنرمند – معرفی کرد. در واقع ساختمان لوس از نظر عملکردی جوابگوی جزییترین نیازهای کاربرانش است در حالیکه نمای سادهی آن تعجب هر رهگذری را به خود جلب میکند.
منبع: Die Wiener Moderne, herausgegeben vom Bundespresidentdienst, Wien 1999
1. Silberhochzeit
2. Historismus
3. Eunuchenarchitektur
4. Kirche St. Leopold am Steinhof
5. Postsparkasse
6. Angewandte Kunst, Applied Arts
7. Bildende Künste, Fine Arts
8. (in dem Essay: Architektur (1910
9. (Ornament und Verbrechen (1908
10. Haus ohne Augenbrauen