آب، عنصری از استورهٔ ایرانی
جواد پارسای • ۱۵ تیر ۱۳۹۳ • فرهنگ و هنر • مجله اینترنتیآب، عنصری از استورهٔ ایرانی
جشنهای آب: تیرگان، آبریزگان و گستردگی آن در خاورمیانه
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب
یا که در بیشهٔ دور، سیرهای پر میشوید
یا در آبادی، کوزهای پرمیگردد. سهراب سپهری
آب در جای جایِ استورههای ایرانی نقش خود را مینمایاند. «فر زردشت» چون مرواریدی در درون گوش ماهی، در دریاچهٔ «هامون= هیلمند= هیرمند» جای گرفته است. چون دوشیرهای پاکسرشت در آن دریاچه آبتنی کند، بفرمان ایزد، آن «فرّ» در او جای گیرد و دوشیزهٔ پاکسرشت آبستن شود.
آب یکی از مقدسترین عناصر طبیعی نزد ایرانیان باستان بشمار میرفته است. بنا بر باورهای اساتیری ایرانیان باستان، آب در گاهنبار دوم، از گاهنبارهای ششگانه آفرینش، آفریده شده است و زمان آفرینش آن میانهٔ تیر ماه بوده است. آفرینش آب، پس از آفرینش آسمان و پیش از آفرینش سایر موجودات صورت پذیرفته است: «… و نخستین چیزی که قبل از جانوران آفرید، آب بود و آسمان. خدا بر آب بود و چون خواست که خلق را بیافریند، از آن بخاری بیرون آورد و بخار بالای آب برآمد و آن را آسمان نامید. آن گاه آب را بخشکانید و آن را زمین کرد. آن گاه زمین را بشکافت و هفت زمین کرد…»
ایرانیان باستان آب را یکی از ایزدان مقدس میشمردند و او را تقدیس و تکریم میکردند. نقش آفرینندگی و زایایی آب از روزگاران کهن برای ایرانیان باستان شناخته شده بود و در اوستا، بارها به این نقش، اهمیت و تقدس آب اشاره شده است. در «آبان یشت» و «تیریشت» درباره اهمیت و احترام آب، بحث شده است و آب موجودی مقدس و قابل نیایش معرفی شده است. آناهیتا نیز بعنوان ایزدبانوی آب و باروری و پاکیزگی، بارها و به مناسبتهای مختلف ستوده و تکریم شده است. ایرانیان باستان آب جاری را مقدس میشمردند و آن را نمیآلودند و در تمیز نگاه داشتن آن توجه ویژهای بکار میبردند.
ابوریحان بیرونی، در «آثار الباقیه» مینویسد: «روز یازدهم (اسفند) روز خور است که اول گهنبار دوم باشد و آخر آن روز دیبهمهر است و در این روز بود که خداوند آب را آفرید.» هشتمین ماه سال، و دهمین روز هر ماه، به نام عنصر حیاتی آب، «آبان» نامگذاری شده است. « ان» در انتهای این واژه، نشانهٔ جمع است و آبان به معنای آبها میباشد. نزد ایرانیان باستان، عنصر آب دو فرشته نگهبان داشته است، یکی «ایم ناپات» و دیگری «اناهیتا» که بعنوان فرشتهٔ آب از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار، و بسیار گرامی بوده است. در « آبان یشت» در باره شکوه و جلال و تقدس آن به گستردگی بحث شده است.
تیر در اوستا «تیشتریه Tishtrya» و در پهلوی «تیشتَر Tishta» است. نام ستارهٔ باران است که در زبان عرب، شعرای یمانی و در زبانهای اروپایی، «سیریوس Sirius» نامیده میشود. در اوستا نیز، نام یکی از ایزدان، یعنی ایزد باران و ترسالی است. چهاردهمین یشت، ویژهٔ این ایزد است که شرح پیکار بسیار جالب و پرمعنایش را با دیو خشکی بگونهای شاعرانه آوردهاند.
بنابه یزدانشناسی مزدایی، تیر یا تِشتر، ستارهٔ باران است و هرگاه در آسمان پیدا شود و بدرخشد، مژدهٔ باران میدهد. روز سیزدهم هرماه در گاهشماری ایرانی، به نام این ایزد نامگذاری شده است. بنا به آیین ایرانی، هرگاه نام ماه با نام روز یکی شود، آن روز را جشن میگیرند. از اینرو، روز سیزدهم تیرماه، «جشن تیرگان» برگزار میشود. در چنین جشنی، مردم جشن میگیرند و به شادمانی میپردازند. در بسیاری از کشورهای اروپایی و چین نیز، در اینروز، جشنهای آبریزان و آب پاشان برگزار میشوند که شاید آنها نیز از استورههای دیگری بنیان گرفتهاند.
جشن آبپاشان
آدام منز، در پژوهشی جالب، به جشن آبپاشان و گسترش آن در سراسر کشورهای مسلمان شده، در دوران خلفای عباسی اشاره میکند. او مینویسد: حتا در مصر و در زمان خلفای فاطمی، رسم آتش افروختن و آتشبازی و آبپاشی در روزهای جشن معمول بوده است: «در اوایل سال قبطی و نیز نوروز ایرانی رسم بود که مردم به همدیگر آب میپاشیدند». بیرونی، نیز در حدود سال ۴۰۰ از وجود این رسم سخن گفته است. بنا به نوشتهٔ «وانگ ین تی» جهانگرد چینی که بین سالهای ۹۸۳- ۹۸۱ ترسایی، در خاورزمین به گردش پرداخته است، مینویسد: مردم شهر «تورفان= کانتشانگ» ظرفهایی از نقره یا برنج میساختند و از آب پرمیکردند و به روی هم میپاشیدند و گاه به شوخی با دست میپاشیدند. آنان براین باور بودند که آب پاشی، حرارت مزاج را پایین میآورد و دفع بیماری میکند. این مسئله که اینگونه شست و شوها، در فصلی معین دفع بیماری، درد و کثافات میکند، در میان مردم دیگر کشورها نیز رواج یافت و در هر دینی، به شکلی جای گرفت.
شست شویی کن و آنگه به خرابات بیا
تـا نگـردد زتــو، این دیـر مغان آلوده
شاه عباس در مراسم جشن آبپاشان
یکی از تفریحات شاه عباس شرکت در مراسم آبپاشان بود. آبپاشان، یکی از جشنهای باستانی ایرانیان، پیش از ورود اسلام به ایران بوده است. آیرانیان در روز ۱۳ تیرماه، همه ساله جشنی برپا میکردند و آب و گلاب بر سر و روی هم میپاشیدند. این جشن در این روز در حضور شاه عباس، اگر در اصفهان بود، در کنار زاینده رود و اگر در گیلان یا مازندران بود، در کنار دریای مازندران برپا میشد.
«پیترو دولا واله Pietro della Walle» ایرانگرد ایتالیایی که در سال ۱۲۰۸ ماهشیدی، همزمان با زمان پایانی ساختمان بینظیر مسجد شیخ لطف الله، در اصفهان شاهد «جشن آبپاشی» بهنگام «تیرگان» بود، چنین مینویسد: در اصفهان، مراسم جشن آبپاشی در کنار زاینده رود، در انتهای خیابان چهارباغ، برابر پل اللهوردی خان برگزار میشد. شاه، آن روز از بامداد بدانجا میرفت و تمام روز را در یکی از غرفههای زیر پل به تماشا مینشست.
در میان سفیران کشورهایی که در آن جشن در حضور شاه بودند، سفیر اسپانیا به نام «دون گارسیا دو سیلوا فیگروآ» نیز بود که در سفرنامهٔ خود دربارهٔ این جشن و چگونگی پذیرایی شاه از سفیران در زیر پل، چنین نوشته است: … شاه، از سفیران خواهش کرد که طرف عصر، روی پل زنده رود، که محلهٔ جلفا، محلهٔ گبران را از محلهٔ تبریزیان و بقیهٔ شهر کهنهٔ اصفهان جدامیسازد، حاضر شوند. از چند سدهٔ پیش، همه ساله در ماه ژوئیه، ایرانیان جشن آبپاشان میگیرند. همهٔ مردم از هر ملتی و طبقهای، غیراز زنان، در کنار رودخانه جمع میشوند و زنان بالای پل به تماشا مینشینند. مردان در این روز، لباسهای کهنهٔ کوتاهی میپوشند و شلوارهای تنگی بپا میکنند. آنان بجای عمامه، شبکلاه کوچکی برسر مینهند و در کنار رودخانه، همگی به درون آب میروند و بر سر و روی یکدیگر آب میپاشند.
جشن آبپاشی ارامنه و آشوریان مسیحی در ایران
جشن همانندی که با مراسم آبپاشی مردم به روی همدیگر همراه است، در روزهایی همانند، میان ارامنه در ماه اوت برگزار میشود. ارامنه، بسیاری از آداب و آیینهای ایرانی را از روزگاران کهن پذیرفته و با باورهای دینی خود درآمیخته اند. جشن تیرگان در میان ارامنه، «ناداسارتا» نامیده میشود که به زبان پهلوی، معنای سال نو را دارد. در این روز ارامنه، با برگزاری آیینهای شاد، به روی هم آب میپاشند و برای برپایی این جشن به کنار رودخانهها میروند. ابوریحان بیرونی، از مردم آمل در برپایی این رسم دیرینه، مینویسد: «مردم آمل در تیرروز به کنار دریای خزر رفته و روز را به شنا و آب بازی میگذراندند».
جشن آبپاشی میان آشوریان مسیحی ایرانی، گرانبار از آیینهایی بسیار کهن است که در سراسر خاورمیانه، بویژه در ایران و میانرودان رواج داشته و اینک در برخی از شهرستانها، میان زردشتیان و مسیحیان ایران نیز باقی است. ولی مراسم آبپاشی یا جشن «نو- سزد- ایل» در آغاز تابستان و پایان بهار، بنا به استورهٔ تموز، به یادمان فرورفتن تموز به جهان زیرین برگزار میشد. در این جشن مردم، بهنگام رفتن خداوند به جهان زیرین، آب فراوان میپاشیدند که زودتر برگردد. این رسم آب پاشیدن بهنگام رفتن مسافر نیز، شاید از این آیین باقی مانده است.
حلقهٔ پیوند آیین آبپاشی و آبتنی – پیش از مسیحیت و پس از آن، «آب» است که در آیین برگرفته از میترای آیرانی، غسل آغازین ورود به دین تازه، به نشانهٔ «دوبارهزایی» در شیوه و اندیشه بود. دربارهٔ مراسم «غسل تعمید» در کلیسای آشوری خاوری نیز، در اسناد دینی، در نوشتاری چنین میخوانیم: «… توماس، یکی از حواریون مسیح، در سفر خود به هند، که در همانجا نیز به شهادت رسیده است، از ایران و از خطهٔ آذربایجان بویژه ارومیه میگذرد که در آن شهر، «آشوری=آسوری»ها سکونت داشتند . توماس، در آن شهر به تبلیغ دین پرداخت. بسیاری از آشوریها، بشارت اورا پذیرفته و خواهان اجرای غسل تعمید شدند. چون جمعیت زیاد بودند، توماس بجای آیین تعمید فردی، آب دریاچه را متبرک کرده و دستور میدهد که مردم به نشانهٔ تعمید همگانی، بر روی یکدیگر آب بپاشند و این رسم از آن زمان باقی مانده است.
جشن آبپاشی در هند و پاکستان
جشنهای ایرانی در سرزمین هند و پاکستان، بویژه از دوران امیران غزنوی به بعد به گستردگی رواج یافت. جشن آبپاشی، در دوران پادشاهان تیموری از شکوه ویژهای برخوردار بود و تا زمان اورنگزیب در دربار دهلی برگزار میشد.
آب مقدس، آب شفابخش
در مصر، جشن بزرگی برپا میشد که آن را «عیدالغطاس» مینامیدند، زیرا بسیاری از مسیحیان در آن جشن، خود را در رود نیل شست و شو میدادند. امروزه نیز کلیسای رومی جشن آب مقدس میگیرد. در مصر، عمال حکومت اسلامی و کارگزاران خلیفه، مجبور میشدند مسیحیان را برای انجام این مراسم ازاد بگذارند. بامداد آن شب جشن، مسیحیان به ساحل رود نیل آمده و غسل میکردند. آنان با صلیب برافراشته و دعاخوانان کنار نیل میآمدند و آن خوشی و شادمانی که مردم مصر را از هر مذهب در آن جشن بود، در دیگر جشنها و روزهای سال نبود.
استورهٔ ایزدبانوی آبها
اناهیتا سرچشمه همه آبهای روی زمین است. او سرچشمه و مایه همه ثمربخشی و باروریهاست؛ نطفه همه نران را پاک میگرداند، بطن همه مادگان را تطهیر میکند و شیر را در پستان مادران پاک میسازد. در حالی که در جایگاه آسمانی خود، در میان ستارگان، قرار دارد، سرچشمه دریای گیهانی است. اناهیتا بر گردونهای سوار است که آن را چهار اسب نر میبرند و این چهار اسب عبارتند از باد، باران، ابر و تگرگ. برای پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری خواست. هرمزد او را میستاید. هوشنگ، جمشید، اژی دهاگ، فریدون، گرشاسب، افراسیاب، کاوس و دیگران به درگاه او قربانی میکنند و برآمدن نیازهای خود را از او میخواهند.
«آبان» در واژه نامه بندهش، یکی از امشاسپندان و از خویشان نیلوفر و ایزد حامیزمین و همکار سپندارمذ معرفی شده است. همچنین «آبان فره» به مفهوم دارنده «فرِّ آبها»، به عنوان لقب اناهیتا بکار رفته است. برطبق این نمادها و نشانهها، در استورههای ایران باستان، آبان با اناهیتا و آب و نیلوفر، به مفهوم نشانه و رمز آفرینش و پاکی و شفافیت و بی آلایشی، پیوند عمیق و ناگسستنی معنوی و باطنی دارد. در ایران باستان در آبان روز از ماه آبان که روز دهم آبان ماه بود جشنی سرورآمیز بر پای میداشتند که آن را «آبانگان» مینامیدند و در طی این جشن یکی از مراسم مهم نوشیدن شراب فراوان بوده است. مهم ترین حوادث اساتیری که در روز «آبانگان» روی داده است، بنابر روایت ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه، اینها هستند:
«در این روز زو پسر تهماسب به شاهی رسید و مردمان را به حفر چشمهها و تعمیر آن امر کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون بیوراسب را اسیر کرده و به سلطنت رسیده و مردم را امر کرده که دوباره خانهها و اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند یعنی صاحب خانه و خود او نیز به خانه و خانواده خود فرمانروا شد».
روایت دیگری که در بیان اهمیت تاریخی و اساتیری این روز یاد کرده اند این است که چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید و خشکسالی سخت پیش امد و مردم بسیاری تلف شدند و خیلیها مجبور به ترک شهر و دیار شدند، سرانجام با قربانی کردنهای بسیار و نیایشهای فراوان نثار درگاه اناهیتا، در روز آبانگان باران شروع به باریدن کرد و به همبن دلیل از آن تاریخ ایرانیان باستان، این روز را چونان عیدی بزرگ جشن میگیرند و مراسم نیایش و گرامیداشت اناهیتا را برگزار میکنند.
سنتها و باورهای مربوط به تقدس و ارجمندی آب هنوز هم میان ایرانیان وجود دارد و در آداب و رسوم و اعتقادات آنها پابرجاست. در مراسم عروسی، رسم بوده که بر سر عروس آب میریخته اند، همچنین پیش از بستن پیمان زناشویی، رسم است که عروس و داماد، در کاسهای پرازآب یکدیگر را بنگرند و سپس هر دو از آن بنوشند. آب ریختن پشت پای مسافران و در ظرف آب به دنبال گمشدهها گشتن از دیگر رسوم مربوط به تقدس و کرامت آب است.
نام کامل ایزدبانوی آب، «اردویسور اناهیتا» بوده است و معنای این نام، رود توانای پاکیزه، یا آبهای نیرومند بیآلایش است. اردوی، نام رودی است افسانه ای و هم به مفهوم پربرکت و حاصلخیز است. سورا، به معنای نیرومند است و اناهیتا به معنای پاکیزه، فرشته نگهبان عنصر آب است. این نام در ادبیات فارسی به صورتهای گوناگون، از جمله، ناهید، ناهده، ناهیده و ناهی ثبت شده است. همچنین در فارسی، ناهید (اناهیتا) نام دیگری برای ستاره زهره است. بخشی از «آبان یشت» که یکی از بلندترین یشتهای اوستا است، به توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است. بخش دیگر به ذکر پادشاهان و پهلوانانی میپردازد که برای اناهیتا قربانی دادهاند و او را گرامی داشتهاند. قطعه دیگری هم در ستایش اناهیتا هست که نامش «آبان نیایش» است. در اوستا این ایزد بانو به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا و پری پیکر، نیرومند و درخشان، پاک و آزاده وصف شده است. اناهیتا، مطابق توصیف اوستا، تن پوشی زرین به بر دارد و در دستش دست آویزهای گرانبها و بر گوشش گوشوارههای زرین و بر گردنش سینه آویزی از گوهر ناب آویزان است و بر سرش تاج زرین هشت پر هزار ستاره، آراسته به صد ستاره و زیورهای شایگان گرانبها و درخشان نمایان است. این توصیفهای روشن و گویا نشان دهنده این واقعیت است که از زمانهای باستان، تندیسهای این ایزدبانو در آیینهای نیایش و پرستش او بکارمیرفته است. اناهیتا ایزد بانوی محبوب بسیاری از سرزمینها، از غرب ایران کهن تا ارمنستان و اناتولی، و از بابل و دمشق تا سارد و شوش، بوده و در سراسر این مناطق معبدهای بسیاری برای نیایش و عبادت او برپا بوده است. اناهیتا حامی عشق پاک و بیپیرایه است که اساس پیمان همسری و تشکیل خانوادههای سالم و پاکنهاد است. او از عشق پاک در برابر شهوات آلوده، و از خانواده پاک در برابر بیبند و باری، هرزگی و پتیارگی دفاع میکند و نگهبان و پاسدار شرافت و پاکروانی و بیآلایشی است.
واژهها، آمیختهواژهها و گلواژههای این آیین در زبان فارسی:
آبرو، پایاب، خوشاب، خونابه، سراب، سیراب، سیلاب، شاداب، گرداب، گلاب، آباد، آبخور، آبشخور، آبدار، آبگینه، هفت آب. آب و هوا، آب و رنگ، آب دیده.
آب توبه بر سر ریختن (توبه کردن و راهی تازه برگزیدن).
آب رفته را بجوی برگردانیدن.
آبروی کسی را ریختن= بردن.
آب از آب تکان نخورد (چیزی دگرگون نشد).
گلاب به رویتان.
آبِ زیرکاه بودن (پنهانی چیزی یا کاری را به سامان رسانیدن، شاید پنهانی آیینی را پذیرفتن باشد).
آب پاکی روی دست کسی ریختن.
آب پشت سر مسافر پاشیدن.
با آب حمام دوست گرفتن: در گرمابههای عمومی زمانهای پیشین، آشناها با ریختن یک جام آب روی دوش دوستی، اورا به مهر و دوستی فرامیخواندند یا یادآور میشدند و این کار به طنز، شیوهٔ ارزان برای دوستیابی بود و گفته میشد که فلانی با آب حمام دوست میگیرد.
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است.
آب میداند که آبادی کجاست.
آب و آتش خلاف یکدگرند.
نقش خود در آب دیدن:
آری، آری هرکه نقش خویش میبیند در آب / برزگر باران و گازر آفتاب
آب من با تو محال است، به یک جوی برود.
آب و آمیخته واژههای آن در دیوان حافظ، ۱۷۹ بار بکارگرفته شده است:
به آب روشن می، عارفی طهارت کرد
رند را آب عنب، یاقوت رمانی بود
ما را به آب دیده، شب و روز ماجراست
خیز و در کاسهٔ زر، آب طربناک انداز
پرکن قدح، که بی می، مجلس ندارد آبی= رونق و رواج
آتش دل کی به آبِ دیده بنشانم چو شمع
کنون به آب می لعل، خرقه میشویم
خرقهٔ زهد مرا، آب خرابات ببرد
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
در آب و رنگ رخسارش، چه خون خوردیم و جان دادیم
که گفتهاند: نکویی کن و در آب انداز
حافظ آبِ رخ خود، بر درِ هر سفله مریز!
صد آبرو، به نیم نظر میتوان خرید
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار