توان
مجله کانون مهندسان ایرانی مقیم اتریش

زمین‌لرزه کرمانشاه

ساسان کروریان • ۲۶ آذر ۱۳۹۶ • فرهنگ و هنرمجله اینترنتی

کانون مهندسان ایرانی مقیم اتریش با اندوه فراوان خبر زمین‌لرزه‌ی استان کرمانشاه را دریافت نمود. از همان ابتدا انگونه که انتظار می‌رفت و غیر از آن نمی‌توانست باشد، با راهنمایی پیش‌کسوتان که همواره پشتیبان معنوی کانون بوده‌اند، هیات مدیره با انجام یک همه‌پرسی مشترک در درون خود، هزینه‌ی جشن شب یلدا را به‌عنوان کمک فوری در اختیار «انجمن هم‌یاری با آسیب‌دیدگان سوانح طبیعی در ایران» قرار داد. کانون مهندسان مفتخر است اعلام نماید که اعضاء و دوست‌داران کانون تا این لحظه مبلغ یک‌هزار و ششصد و پنجاه یورو برای کمک به هم‌وطنان خود در کرمانشاه در اختیار صندوق کانون گذاشته‌اند. ما بار دگر دست یکایک این دوستان را می‌فشاریم و اعلام می‌نمائیم که ما کماکان آماده دریافت کمک‌های نقدی شما هستیم. در کنار این حرکت انسانی با کمک عضو عزیز کانون، آقای دکتر صابری توانسته‌ایم تعداد بیست ویلچر برای هم‌وطنانمان که در این سانحه صدمه دیده اند از شرکت «مازکا» بصورت هدیه دریافت کنیم که در شرایط فعلی مشغول مذاکره با سفارت ایران در اتریش و هواپیمائی‌های ایران‌ایر و شرکت هواپیمائی اتریشی (AUA) جهت حمل این چرخ‌ها به ایران هستیم. در کنار این برنامه‌ها با کمک هنرمندان ایرانی در اتریش و همت آقای فرج‌پوری برنامه‌ای هنری در روز سوم دسامبر در محل «سارگ فابریک» برگزار کردیم. این برنامه هیجان‌انگیز هنری متاسفانه نتوانست طبق انتظار سالن را پر نماید که این امر باعث تاسف فراوان شد ولی بار دگر شایسته است تا از کلیه هنرمندان ایرانی که در آن شب هنر خود را بصورت رایگان در اختیار هم‌وطنان عزیز گذاشته بودند سپاسگزاری نمایم. در اینجا باید همچنین باید از استاد جواد پارسای یاد کنیم که در آن شب، شعری که خود سروده بودند را برای حضار نقل کردند. قرار براین بود تا خانم صبا نیز از کارهای خود چند بیتی را در آن شب عرضه نمایند که متاسفانه بعلت کسالت ایشان نتوانستند دربرنامه شرکت نمایند. با اجازه این دو سرور هر دو قطعه شعر را که این بزرگان در رابطه با وقوع زمین‌لرزه کرمانشاه سروده‌اند، در ادامه نقل می‌نمائیم. دگر بار خواهش می‌کنیم تا به کمک‌های نقدی خود برای زلزله‌زدگان کرمانشاه ادامه دهید. این کمک‌ها یک به یک به نفع زلزله‌زدگان کرمانشاه برای ساخت پروژه‌ای عام‌المنفعه مصرف خواهد شد. منتظر اطلاعیه‌های کانون مهندسان در این مورد باشید.

————————————————————————————————————

فریاد
فردا اگر فقر و فرار و ضربه‌ى فولاد
بر پیکر ترد و لطیف هر گیاهى هر کجا گل داد، شد رسم این ویران «خراب‌آباد»
این را بدان، بنیان این بیداد
در دوردست «آن» و «آنها» نیست
آرى که آنها بود و اینها هست
این سرزمین دیرى‌ست چون لاشه
چون طعمه‌اى در زیر دندان‌هاى بى‌رحم حوادث خرد می‌گردد گر سوخت لیک این بیشه اندر آتش بیداد این را مبر از یاد این سرزمین را من، تو، «ما» دادیم با کبرمان بر باد
***
غمت چندی‌ست هم‌میهن
که دستش از سر دل بر نمى دارد
نه داغت مى شود آسان
نه آخر درد جان را بر سرم آرد
نه من خون گریم از دردت، ببین از این گران محنت دل این آسمان هم پا به پاى دیده مى بارد
***
به درد آلوده است این زندگانى
گهى رنج آشکار و گه نهانى
گر از نیکى نشانى جویى این است
بکاه از رنج جانى تا توانى

سراینده: صبا

————————————————————————————————————

زمین لرزید و آسمان غرید. سحر از خواب پرید و
هراسان به حیاط خانه شتافت.
دیوار کوچه فرو ریخته بود.
ماهیار و پری و پیر و جوان
بسوی میدان شهر می‌‏رفتند.
فاروق را درمیان جمع ندید، آیا فاروق جان به در برده است؟
می‌توان هنوز جشنی فراهم کرد، برای عروسی سحر
و برایش سایبانی ساخت از ابر محبت
شانه بر گیسوانش زد
و با همسایگان مهربان، راهی هفت وادی عشق شد؟
ماه را دعوت کرد. آسمان را هم بشهادت طلبید
پشت دیوار بلند روشنایی، در سرزمین زندگانی.
میتوان در عصر آهن، خانه ای محکم بنا کرد.
تا زمین لرزه خرابش نکند.

ساختند، ولی ویران شد و تو نمیدانی چرا؟
شاید هم قضا و قدر بود. ولی چرا اینجا؟
زیر باران، زیر آوار فروریخته، کودکی را زنده یافتند
شادمانی‌‏ها شد، غلغله برپاشد. می‌‏توان گفت که این معجزه است
پس چرا یکی! اینهمه ویرانی و زیانباری و فقط یک معجزه!
می‏‌توان، دست در دست نجیب مهربانی،
با دست‏های خستۀ پیچیده در حسرت
با چشم‌هایی مانده بر دیوار رویاروی
در کوچه‏‌های شهر جاری شد؟
روییدن تن را تماشا کرد
چشم‌ها را می‌شود پرسید
چشم مردان و زنان، دوخته بر دوردست، لبخند خشکیده به لب،
آبستن یک رویداد دیگر است.
می‌‏شود، برای کشتن یک تن، همۀ شهر را ویران کرد؟

جای دریایی که از دریا سخن می‏‌گفت، هم، خالی است.
می‌توان برگشت و در خود جستجویی کرد
ما کجا از مهربانی چشم پوشیدیم؟
می‏توان بهانه‌ای آموخت و سر وجدان کلاه گذاشت.

سراینده: جواد پارسای

• همه‌ی نوشته‌های ساسان کروریان

دیدگاه خود را بیان کنید.